نوار کناری
وریا
100,000تومان
بررسی اجمالی
شاید سخت ترین کار دنیا برای یک نویسنده معرفی کتاب خودش باشد، ما از نویسنده کتاب "وریا" خواستیم که چند خطی برای مخاطبان بنویسد، این چند خط الزاما...دسته بندی هاسبد خریدحساب کاربریجستجومشاهده های اخیربازگشت به بالا
سبد خرید×
سبد خرید شما خالی است !
جستجو×
محصولاتی که بازدید کرده اید.×
خصوصیات محصول
- وزن175
- نوع کاغذبالک سبک خارجی
- نوع جلدشومیز
- نوع چاپافست
- تعداد صفحات152
- شابک978-600-8679-08-0
- قطعرقعی
- ناشرآرما
- نویسنده / نویسندگانسیده زهرا محمدی
توضیحات محصول
شاید سخت ترین کار دنیا برای یک نویسنده معرفی کتاب خودش باشد، ما از نویسنده کتاب "وریا" خواستیم که چند خطی برای مخاطبان بنویسد، این چند خط الزاما معرفی کتاب نیست:«به نظر من هر آدمی که پا به این دنیا میگذارد، همراه خودش یک برگهی مأموریت دارد؛ مأموریتی که قرار است در زندگی برایش تلاش کند و حتی یکوقتهایی هم بجنگد تا به خواستههایش برسد. دقیقاً شبیه این فیلمهای خفن خارجکی که نقش اول فیلم بعد از کلی دویدن و کشتن و زخم و خونریزی و توی سروکلهی هم زدن، آخر فیلم با هیکلی زخموزیلی که اتفاقاً لبخند ریزی هم روی لبش است از کلی دود و آتش میزند بیرون! تازه همین که پایش را از معرکه بیرون میکشد، یکهو ماشینی پشت سرش میترکد؛ ولی او بدون اینکه حتی یک چین اخم توی ابروهایش بیفتد، خیلی محکم و استوار به سمت دوربین میآید. بعد هم تیتراژ فیلم میآید که یعنی مأموریت به نحو احسن اجرا شد....» برشی از کتاب "وریا"
خوب که نگاه میکنم مأموریت من در این دنیا نوشتن قصهها و داستانها است. داستانهایی که قرار است از زاویهی دیگری به این دنیا نگاه کند و دنیا را جور دیگری ببیند و به آدمها یادآوری کند که دنیا آنقدرها هم که پشت سرش حرف است، بد نیست فقط کافی است کمی به آن فرصت بدهیم تا آن روی زیبایش را هم نشانمان دهد. کتاب «وریا» داستان دختر نوجوانی است که دلش میخواهد متفاوت باشد، متفاوت ببیند، متفاوت زندگی کند و حتی متفاوت لبخند بزند؛ اما این متفاوت بودن به همین راحتیها هم که خیالش را میکرد، نبود و کلی ماجراهای ریز و درشت را برایش رقم میزند. ایدهی نوشتن وریا وقتی به سرم زد که فکر کردم، یک چیزی در این دنیا زیادی میلنگد اول، اینکه مردم سرزمینم به شکل عجیبی و البته غمانگیزی کتاب نمیخواندند. دوم، شبیه هم شدن آدمهای دور و اطرافم بود. یک روز بلند شدم و دیدم همهی آدمهای دور و برم و حتی آدمهای توی خیابان و بانک و دانشگاه دارند شبیه هم میشوند. شبیه هم لباس میپوشند شبیه هم میخندند و شبیه هم خیلی کارها میکنند. این شبیه بودن آدمها هیچوقت برای آدمی مثل من که دلش چیزها و تجربههای جدید میخواست، خوشایند نبود. پس وریا را نوشتم که از معجزهی کتابها برایتان بگویم و اینکه کاش یک روز بلند شویم و به تعداد هفتاد میلیون نفر آدم جدید ببینیم. آدمهایی با فکرهای جدید و خلاقی که شبیه هم نیستند. به این امید که این خلاق و متفاوت بودن دریچهای باشد برای بهتر دیدن و درک کردن صاحب دنیایی که آنرا خلق کرده است.
محصولات مرتبط
آیتمی برای نمایش وجود ندارد!